وداع

وداع

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
 می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید حال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند باد وصال
 ناله می لرزد
می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب ‚ خوینن دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

 

Waiting To Be Together..., Missing You Cards For Her

نظرات 3 + ارسال نظر
baran دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:01 ق.ظ

salam mohsen.in sheretam ghashang
ham axat ghashange ham matnet.
hamashon dar hade khodeshon jaleban va ziba
movafagh va piroz bashi hamishe va dar tamame marahele zendegit.
bye
































.

lena دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:20 ق.ظ

mer30 azizam babate matne ghashanget vaghean khaste nabashi

ز یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:31 ق.ظ

من عاشق این شعر فروغم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد