جمعـــــــــــــــــــــــــــــــــه............

جمعه ساکت
جمعه متروک
جمعه چون کوچه های کهنه، غم انگیز
جمعه اندیشهای تنبل بیمار
جمعه خمیازه های موذی کشدار
جمعه بی انتظار
جمعه تسلیم


خانه خالی
خانه دیگر
خانه در بستر بر هجوم جوانی
خانه تاریکی وتصویر خورشید
خانه
تنهائی و تفال وتردید
خانه پرده،کتاب،گنجه،تصاویر
  
آه، چه آرام و پر غرور گذار داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های دلگیر
آه،چه آرام و پر غرور گذر داشت....................

دختر و بهار...................!!!!!!!!!



دختر کنار پنجره نشست وگفت
ای دختر بهار می برم به تو
عطروگل وترانهو سرمستی ترا
با هرچه طالبی به خدا می خرم زتو


برشاخ نوجوان درختی شکوفه ای
باناز می گشود دو چشمان بسته را
میشست کاکلی به لب آب نقره فام
آن بال های نازک زیبای خسته را


خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
برچهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود وموج بنرمی از او رمید


خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگرشکوفه کرددرختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتیم


خورشیدتشنه کام در آن سوی آسمان
 گوئی میان مجمری از خون نشسته بود 
میرفت روز و خیره در اندیشه ای غریب 
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود.........
 
                                                       بهار ۱۳۸۳مبارک dog_tine_md_blk.gif.